جدول جو
جدول جو

معنی ضفر

ضفر
(حَ)
برجستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (منتخب اللغات). از نشیب بر بالا جستن. (زوزنی). دویدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) (تاج المصادر) ، سعی کردن، بافتن موی. (منتهی الارب). موی بافتن. (منتخب اللغات). بافتن گیسو. (تاج المصادر) ، گرد آوردن موی. (منتهی الارب). جمع کردن و پیچیدن موی. (منتخب اللغات) ، تافتن رسن. (منتهی الارب). رسن تافتن. (منتخب اللغات). بافتن رسن. (تاج المصادر) ، انداختن علف در دهان ستور. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). علف در دهان شتر کردن. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا