گزند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات). مضرّت، سختی. (مهذب الاسماء). بدحالی. ضرّاء، زیان. (مهذب الاسماء). خلاف نفع. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء). ضرر: ضرّ منافقانی، نفع موافقانی این را همی بپائی وآن را همی نپائی. فرخی. همه پالوده نقره را مانند نقرۀ ضرّ و نفع پالایند. مسعودسعد. ورنه بگذار زآنکه می گذرد خیر چون شرّ و منفعت چون ضر. سنائی. حیوانی که در او نفع و ضر... باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت. (کلیله و دمنه). ابوعلی آن رخنه برگرفت و از غوادی شر و غوایل ضر و نفع فارغ شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 265). پس سلیمان با حکیمان زآن گیا شرح کردی نفع و ضرّش ای کیا. مولوی. وآنچه نپسندی بخود از نفع و ضر بر کسی مپسند هم ای بی هنر. مولوی. ، رجل ٌ ضرّ اضرار، مرد نیک دانا و نهایت رسا و زیرک و آزموده. (منتهی الارب)