جدول جو
جدول جو

معنی ضحکه

ضحکه
(ضَ کَ)
یک بار خنده. (منتهی الارب) :
مرا تو گوئی می خوردن است اصل فساد
به جان تو که همی آیدم ز تو ضحکه.
منوچهری.
من اهل مزاح و ضحکه و زیجم
مرد سفر وعصا و انبانم.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا