معنی ضبع - لغت نامه دهخدا
معنی ضبع
- ضبع
(ضَ) - بازو یا میانۀ بازو. (منتهی الارب). بازو. (دهار) (منتخب اللغات). میان بازو. (مهذب الاسماء) ، بغل. (منتخب اللغات). بغل یا مابین بغل تا نیمۀ بالائین بازو. ج، ضباع، نوعی از رفتار اسب فوق تقریب، هر پشتۀ زمین سیاه اندک دراز، گویند: ذهب به ضبعاً لبعاً، رایگان برد آنرا. (منتهی الارب) ، سال قحط. رجوع به ضبع شود
پناه جای، جانب، ناحیه. گویند: کنافی ضبع فلان، ای فی کنفه و ناحیته. (منتهی الارب)
جمع واژۀ ضبعه. (منتهی الارب)
پناه جای، جانب، ناحیه. (منتهی الارب)
جمع واژۀ ضبع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا