جدول جو
جدول جو

معنی ضبع

ضبع
(ثَ بَ)
دست دراز کردن برای زدن. (منتهی الارب) ، راه به دو بخش کردن و بخشی از آن بکسی دیگر دادن. (منتخب اللغات). راه را تقسیم کردن برای کسی. (منتهی الارب) ، جور کردن. (منتخب اللغات). جور کردن و ظلم کردن. (منتهی الارب) ، دست دراز کردن برای زدن و برای دعا. (منتخب اللغات). دراز کردن هر دو بازوی خود را بهر دعای بد بر کسی. (منتهی الارب) ، دست بشمشیر دراز کردن. (منتخب اللغات). دراز کردن دست را با شمشیر، یازیدن ستور بازوهارا در رفتن. (منتهی الارب). دراز کردن ستور بازوها را در رفتار، سخت رفتن شتر و حرکت دادن بازو را. (منتخب اللغات). شتاب رفتن شتر یا جنبانیدن هر دو بازو را در رفتن، شنوانیدن اسبان آواز دم را از دهن خود. (منتهی الارب) ، میل کردن به آشتی. (منتخب اللغات). میل کردن بسوی صلح. (منتهی الارب) ، قسمت کردن چیزی. (منتخب اللغات). بخش بخش کردن چیز را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا