جدول جو
جدول جو

معنی صل

صل
(صِل ل)
مار یا مار باریک زردرنگ یا مار خردکه فسون نپذیرد. (منتهی الارب). مار کشنده. (دهار). مار باریک زرد. (اقرب الموارد). ماری است باریک و زرد که بمحض گزیدن بکشد. من این مار را در چهارمحال اصفهان میان شلم زار و چقاخور از راه کوهستانی دیدم به باریکی و زردی سبحه های شاه مقصودی است چنانکه گوئی روغنی است در شیشه. (مؤلف لغت نامه). و یقال انه لصل اصلال، یعنی او ماری است از مارها یعنی در خصومت و نزاع و جز آن بد بلائی است. (منتهی الارب) ، بلد، سختی، مانند. همتا، شمشیر بران. ج، اصلال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا