جدول جو
جدول جو

معنی صفرازده

صفرازده
(اَ دَ / دِ)
که صفرا بر او غالب شده باشد. زردشدۀ از غلبۀ صفرا. زردشده. زردفام:
می چون شفق صفرازده مستان چو شب سودازده
وآتش دراین خضرا زده دستی که حمرا داشته.
خاقانی.
سودازده با قمر نسازد
صفرازده را شکر نسازد.
نظامی.
بخوبی او کی رسد آفتاب
یکی یاوه گرد است و صفرازده.
میرحسن دهلوی (از آنندراج).
رجوع به صفرا شود
لغت نامه دهخدا