بیهوش گردیدن. (منتهی الارب). بیهوش شدن. (بحر الجواهر) (ترجمان علامۀ جرجانی). بیهوش شدن و مردن. (دهار). بیهوش شدن و بمردن. (مصادر زوزنی) ، در اصطلاح صوفیه مرتبۀ فنا است در حق. کذا فی کشف اللغات و فی الجرجانی. صعق عبارت از فانی شدن در حق است، هنگامی که تجلی ذاتی حق بوسیلۀ انواری که جز ذات حق ماسوی اﷲ را محترق کند بر بندگان خاص حق وارد شود. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، سخت آواز شدن. (اقرب الموارد)