معنی صعبی
- صعبی (صَ)
- صعوبت. صعب بودن. دشوار بودن. بزرگ بودن: از صعبی هزیمت و بیم نشابوریان که از جان خود بترسیدندی در آن رزان و باغها خود راافکندند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 436). یا بسبب صعبی درد، قوت آن اندام ساقط شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
طمع آسان ولی طلب صعب است
صعبی یافت از طلب بتر است.
خاقانی
