جدول جو
جدول جو

معنی صرفی

صرفی
(صَ)
شاعری است و مؤلف آتشکده نویسد: نام او صلاح الدین و گویند او را باخواجه سلمان نسبتی است الحق شعر وی خالی از امتیاز نیست وی از تلامذۀ مولانا محتشم کاشی بود، از اوست:
با تو رشکم کشد و بی تو جدائی چه کنم
می کشم اینهمه از دیدن و نادیدن تو.
#
چو ز رفتن تو مردم تو نشاط کن که هرگز
به مراد خاطر خود به از این سفر نکردی.
#
صرفی ز عشق دوست به نوعی نمرده ای
کز دشمنان به مرگ تو خرم شود کسی.
(از آتشکدۀ آذر ذیل شعرای ساوه).
صادقی کتابدار در مجمع الخواص آرد: وی شاعر خوبی است. فقیر با او ملاقات نکرده ام ولی این ابیاتش را شنیده ام:
به سفر زمانه دایم چو منت غریب دارد
سرآن دیار گردم که تواش غریب باشی
بگذر ز چارۀ من بگذار تا بمیرم
من ناتوان که باشم که توام طبیب باشی ؟
اگرت نصیب از آن لب نرسد مرنج صرفی
گنه کسی چه باشد چو تو بی نصیب باشی ؟
#
غمی کز مرگ دشمن دارم اینست
که ترسم در غم او مرده باشد.
#
کشتندو سوختند مرا ای هما برو
کز قسمت تو هیچ در این استخوان نبود
گویا که می کشند مرا هرگز اینچنین
غوغای عام بر در زندان من نبود...
(مجمع الخواص ص 222).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
شاعری است. صاحب مجمع الخواص آرد: وی ژولیده موی وبا وضع درویشی و بی سروپائی راه میرفت. به درویشی نبود. قضا را با وی رقیب شدیم عاقبت بجور خواجه زاده تاب نیاورده به نحوی ترکش کرد که ممنون و منت دار شدیم کمتر کسی صرفش را بدین نحو می داند. اسم وی با مسمّی ̍مطابق و طبع شعر او هم صحیح و سالم بود. از اوست:
چه دمی بودکه عاشق سر کوی یار گیرد
به هزار امیدواری سر رهگذار گیرد.
(از تذکرۀ مجمع الخواص صص 278-279)
لغت نامه دهخدا