شیر دوشیدۀ سرد شده که پوست تنک مانند بر روی آن سرشیر بسته باشد. (از منتهی الارب). اللبن الحلیب وضعته فبرد فعلته الدوایه. (قطر المحیط) ، بز کوهی جوان، مرد میانه خلقت، جامه که زیر زره پوشند، نیمۀ از هر چیز شکافته بدو نیم، گلۀ شتر، رمۀ گوسفند. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، بامداد. (منتهی الارب). روشنائی صبح. (مهذب الاسماء). سپیده دم. (دهار) ، پیوند نو در خانه (ظ: جامۀ) کهنه. (منتهی الارب). رقعه جدید فی ثوب خلق. (قطر المحیط) ، هر نیمه از جامه یا چیزی دیگر دو پاره شده. (منتهی الارب). کل نصف من ثوب او شی ٔ یشق نصفین. (قطر المحیط)