معنی صد
- صد (تَ نِ ءَ)
- برگردانیدن. (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار). بگردانیدن. بگشتن. (تاج المصادر بیهقی). بگردیدن و بگردانیدن. (مصادر زوزنی). اعراض کردن. (منتهی الارب). بازداشتن. منع. صرف. بثر:
خورشید چون نبرده حبیبی که با حبیب
گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صدبود.
منوچهری
