معنی صبحدمان
- صبحدمان (صُ دَ)
- هنگام صبح. بوقت صبح دم. بهنگام صبح دم:
صبحدمان دوش خضر بر درم آمد بتاب
کرد به آواز نرم صبحک اﷲ خطاب.
خاقانی.
دی صبحدمان چو رفت سیاره براه
سیارۀ اشک ریخت صد دلو آن ماه
دور از دم گرگ تا برآمد آن ماه
شد یوسف مسکین رسن سیمین چاه.
خاقانی
