جدول جو
جدول جو

معنی شیم

شیم
(تَ)
درنیام کردن شمشیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شمشیر در نیام کردن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، برکشیدن شمشیر را (از اضداد). (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، سر دروا نگریستن برق را برای دیدن آن که کجا می رود و کجامی بارد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به آسمان نگریستن به امید باران در برق و جز آن. (یادداشت مؤلف). نگریستن تا به کجا بارد. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، رسیدن نره در بردن دوشیزگی مراد خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، غبارآلود ساختن هر دو پای کسی را به خاک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، ظاهر شدن خط سیاه بر پوست کس، استوار کردن و راست نمودن حمله را در جنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، درآمدن در چیزی، پنهان کردن چیزی در چیزی یا جایی. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، سرد شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا