جدول جو
جدول جو

معنی شیر

شیر
(شَیْ یِ)
مشورت دهنده. گویند: فلان خیّرٌ شیّرٌ، ای صالح للخیرو المشوره. ج، شوراء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشورت دهنده و اهل مشورت و کسی که صلاحیت برای مشورت داشته باشد. (ناظم الاطباء). مشاور. (اقرب الموارد) ، پنددهنده. (ناظم الاطباء) ، زیبا. (از اقرب الموارد) : انه لصیر شیر، او نیکوو خوب صورت است. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- شعر شیر، شعر نیکو. ج، شیار. (ناظم الاطباء).
، وزیر اول. (از ناظم الاطباء). وزیر. (المنجد) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ شیار. (منتهی الارب). رجوع به شیار شود، جمع واژۀ شوراء. (ناظم الاطباء). رجوع به شوراء شود.
- فرس شیر، اسب فربه. (دهار) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). اسب فربه. ج، شیار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا