جدول جو
جدول جو

معنی شیبان

شیبان
اسم فاعل از شیبیدن، (حاشیۀ برهان چ معین)، آمیخته و برهم زده و درهم کرده، (برهان)، درهم، (انجمن آرا) (آنندراج)، لرزان، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)، لرزنده، پریشان و آشفته، و شیبانیدن مصدر آن است، و بر آن قیاس شیبد و شیباند و شیبانید و شیبانیده و شیبم، (انجمن آرا) (آنندراج)،
- شیباندل، پریشان حال:
چو از خنجرروز بگریخت شب
همی رفت شیباندل و خشک لب،
فردوسی
لغت نامه دهخدا