جدول جو
جدول جو

معنی شیان

شیان
(شیا / شَ)
جزا و پاداش ومکافات نیکی و بدی هر دو باشد. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج). جزا و مکافات. (فرهنگ اسدی) (اوبهی) (از جهانگیری) (صحاح الفرس) :
بر او تازه شد کینۀ سالیان
بکردند از هرچه کرد او شیان.
ابوشکور بلخی.
بر او تازه شد کینۀ مردمان
بکردندش از هرچه کرد او شیان.
فردوسی.
شاها هر آنکه اینجا تخم امل بکاشت
آنجا ز کردگار بیابد همی شیان.
عنصری.
- شیان دادن، مکافات و پاداش دادن:
ترا گر شیانی ندادم نگارا
شیان من اکنون بگیر این شیانی.
زینبی
لغت نامه دهخدا