شوینده. شست وشودهنده. (فرهنگ فارسی معین) ، تعمیددهنده. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) : به شما میگویم نیست در فرزندان آدمیان پیغمبر بزرگتر از یحیی شورنده. (ترجمه دیاتسارون ص 90). آمدند پیش عیسی و گفتند شورنده ما را پیش تو فرستاد. (ترجمه دیاتسارون ص 91) پریشان شونده. منقلب، انقلاب کننده. شورش کننده، به هیجان آینده. (فرهنگ فارسی معین)