منقار مرغان. (برهان) (جهانگیری). منقار مرغ. (صحاح الفرس) (انجمن آرا) (آنندراج) (اوبهی). کلفت. نوک. نول. نک. منقار. (یادداشت مؤلف) : مرغ سپیدشند شد امروز ناودان گر ز آبریز میغ شد آن مرغ سرخ شند. عماره. ، مرغی است دانه خوار، مانند کلاغ، باریک تر و خردتر از کلاغ با منقار و پایهای سرخ برنگ مرجان و گوشت آن را خورند و به زمستان در نواحی البرز بسیار باشد. (یادداشت مؤلف) ، دیسقوریدس بنقل انطاکی، آن را دخان الضرو خوانده است و سایر نویسندگان مفردات آن راکمکام نامیده اند و بدین نام معروف گشته. از طیب های مورد اهتمام مصریان است و کسی چون ایشان نتواند آن را بسازد. و بهترین آن سفید بی دود و احتراق باشد. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 224). دیسقوریدوس اسمیلوس نامیده و طیوب معموله است خصوص اهل مصر و گویند دخان الضرو است. (مخزن الادویه)