تعداد. اندازه. حساب. (ناظم الاطباء). عدد. عد. شمار. شمارش. (یادداشت مؤلف). - از شماره برون شدن، بی حد و حساب شدن. بیرون از اندازه و حساب گشتن: فضل ترا همی نبود منتهی پدید آنرا که از شماره برون شد چه منتهی است. فرخی. اگر خواهی سپاهش را شماره برون باید شد از حد اماره. (ویس و رامین). - به شماره افتادن نفس، بهر. (یادداشت مؤلف). بهر در منتهی الارب بمعنی تاسه آمده و یکی از معانی تاسه در برهان چنین است: پی در پی نفس زدن مردم و اسب و حیوان دیگر از کثرت گرما یا تلاش کردن و دویدن همچنین بمعنی صدای نفس کشیدن هست. رجوع به تاس و تاسه و تاسیدن در برهان شود. - شماره کردن، احصاء. (یادداشت مؤلف). - ، حساب کردن. شمردن. (ناظم الاطباء). ، عداد. شمار. (یادداشت مؤلف) ، نمره: شمارۀ منزل. شمارۀ اتومبیل. (یادداشت مؤلف). - شمارۀ ترتیب، نمره ای که به شیئی یا شخصی به ترتیب (تقدم مرتبه، الفبایی نام خانوادگی، زودتر رسیدن و غیره) دهند. نمرۀ ترتیب. (فرهنگ فارسی معین)