آنچه یا آنکه شلوار را بندد. (یادداشت مؤلف)، {{اسم مرکّب}} بند شلوار و بندی که شلوار را بدان محکم بندند. (ناظم الاطباء). بند ازار. بند تنبان. بند شلوار. بندزیرجامه. ازاربند. تکه. (یادداشت مؤلف) (دهار) : از وی [از شهر طیب به خوزستان] شلواربند خیزد سخت نیکو هم چون ارمینی. (حدود العالم). و از وی [از ناحیت روم] جامۀ دیبا و سندس و میسانی و طنفسه و جوراب و شلواربند با قیمت بسیار خیزد. (حدود العالم). از [طوس] ... سنگ فسان و شلواربند و جوراب خیزد. (حدود العالم). از واسط گلیم و شلواربند و پشمهای رنگین خیزد. (حدود العالم). از وی [سلماس] شلواربندهای نیکو خیزد. (حدود العالم). از وی [خوزستان] شکر و جامه های گوناگون و پرده ها و سوزن کرده ها و شلواربند و ترنج شمامه و خرما خیزد. (حدود العالم). چه سود این بند سخت دلپسندت که بی شلوار بد شلواربندت. (ویس و رامین). چندان بکشت که پنجاه خروار شلواربند کشتگان از همدان به جانب ری بردند. (مجمل التواریخ و القصص). از بن رانها تا به قدم همی بندند به شلواربندها و نوارهای نرم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)