مبرم و سخت درگیرنده. (آنندراج) (از غیاث) : خار این وادی شلائین تر ز خون ناحق است از علایق چیدن دامان رغبت سهل نیست. صائب تبریزی (از آنندراج). تا به آن حسن شلائین سر و کار است مرا دست بر هرچه زنم دامن یار است مرا. محسن تأثیر (از آنندراج). ، مجازاً بمعنی عاشق. (غیاث) (از سراج اللغه) ، ناخوش. (غیاث) ، شخصی که بسیار آرام کند و از منع بازنماند. (غیاث) (از سراج اللغه) (آنندراج) ، معشوق شوخ و شنگ و بی تکلف و بی آرایش. (آنندراج). شوخ. (غیاث). و رجوع به شلایین شود