اسم از شکوخیدن. (ناظم الاطباء). ریشه شکوخیدن بمعنی پای در جایی گیر کردن. آشکوخیدن، قدم به غلط برداشتن. لغزیدن. (فرهنگ لغات شاهنامه). افتادگی. سقوط. (ناظم الاطباء). بسر درآمدگی. (برهان) (آنندراج). کسی که پایش به چیزی درآید و به سر درافتد، گویند: بشکوخید. (فرهنگ اوبهی) (از فرهنگ اسدی) ، لغزش. (ناظم الاطباء) (برهان) (آنندراج) : هرکه او در ره رود سرمست و شوخ افتد اندر خاک خواری از شکوخ. رودکی. و رجوع به شکوخیدن شود