شکربوزه. شکربیره. شکربیزه. (ناظم الاطباء). سنبوسه ای که درون آنرا از قند و مغز بادام و مغز پستۀ نیم کوفته پر کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان). حلوایی که بشکل گرده (کلیه) کنند. بیرون آن از خمیر آرد گندم و درون انباشته به شکر و کوفته بادام یا گردوست. اگردک. شکربوزه. شکرپاره. (یادداشت مؤلف). شکربوزه. (فرهنگ جهانگیری) : چرا منعم کنی صوفی ز محراب شکربوره نگوید کس مسلمان را که روی از قبله برگردان. بسحاق اطعمه. اگر نه طاق شکربوره اش بود محراب شکم پرست کجا باشدش حضور نماز. بسحاق اطعمه. و رجوع به مترادفات کلمه شود