جدول جو
جدول جو

معنی شک

شک
(تَ)
به گمان افتادن. (ترجمان القرآن ص 62) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). گمان کردن در کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گمان کردن در کاری و تردید نمودن در آن. (ناظم الاطباء) ، نیزه زدن کسی را و در نیزه کشیدن: شکه بالرمح. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). نیزه بهم بازدوختن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء) ، در سلاح درآمدن و پوشیدن آنرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، برچفسیدن بازوی شتر به پهلوی آن و لنگیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). لنگیدن شتر. (تاج المصادر بیهقی) ، خانه ها را بر یک طریق ساختن: شکوا بیوتهم. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا