کهنه و فرسوده و ازهم رفته. (ناظم الاطباء). خلق. فرسوده. حقیر. (لغت فرس اسدی). شفر بود یعنی نابکار و خلق شده. (فرهنگ اوبهی) ، نادان و ابله و جلف. (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از برهان) : پنداشت همی حاسد کاو بازنیاید بازآمد تا هر شفکی ژاژ نخاید. رودکی (از انجمن آرا). ، بی مایه. (فرهنگ فارسی معین). بی هنر. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان)