گلوله ای از ریسمان که بر دوک پیچیده شود. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از برهان) ، ابتدای طلوع آفتاب، هر چیز نازک و لطیف، تختخواب. (ناظم الاطباء) ، تباهی و کرم که در چرم و پوست پدید آید: قد حلم الادیم، شفته یا شته پیدا کرد چرم. شته. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شته شود، ریم بسته بر جراحتی. (یادداشت مؤلف) : سر خمخانه را ناسور پیدا کرده بیطارم به نیشی شفتۀ دو کفتۀ یک هفته بردارم. سوزنی. ، خشک کردۀ میوه ها باشد. (از یادداشت مؤلف) : قدی چو قامت... و سری چوگندۀ...وز لبی چو شفتۀ آلو رخی چو پردۀ نار. سوزنی