جدول جو
جدول جو

معنی شفته

شفته
(شَ تَ / تِ)
گلوله ای از ریسمان که بر دوک پیچیده شود. (از آنندراج) (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) (از برهان) ، ابتدای طلوع آفتاب، هر چیز نازک و لطیف، تختخواب. (ناظم الاطباء) ، تباهی و کرم که در چرم و پوست پدید آید: قد حلم الادیم، شفته یا شته پیدا کرد چرم. شته. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شته شود، ریم بسته بر جراحتی. (یادداشت مؤلف) :
سر خمخانه را ناسور پیدا کرده بیطارم
به نیشی شفتۀ دو کفتۀ یک هفته بردارم.
سوزنی.
، خشک کردۀ میوه ها باشد. (از یادداشت مؤلف) :
قدی چو قامت... و سری چوگندۀ...وز
لبی چو شفتۀ آلو رخی چو پردۀ نار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا