جدول جو
جدول جو

معنی شعرگوی

شعرگوی
(اِ)
شعرگو. گویندۀ شعر. سراینده. شاعر. گوینده. (یادداشت مؤلف). شاعر. (منتهی الارب) ، مدیحه سرای. ستایشگر. که به شعر مدح کند:
عنصری بایستی اندر مجلس تو شعرگوی
من که باشم در جهان یا خود چه باشد شعر من.
سوزنی.
و رجوع به شعر گفتن شود
لغت نامه دهخدا