شعائر. عبادتها. (از ناظم الاطباء) ، علامتها. نشانه ها. (فرهنگ فارسی معین) : چه تنفیذ شرایعدین و اظهار طرایق و شعایر حق بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. (کلیله و دمنه) ، آداب و رسوم مذهبی یا ملی. (فرهنگ فارسی معین) : شعایر پدران و معارف اجداد حیات و قدرت اقوام را قوام دهد. ملک الشعراء بهار. - شعایر اسلام، هر آن چیز که اسلام بدان استواراست. (ناظم الاطباء). - شعایر مذهبی، مراسم و آیین های مذهبی. - شعایر ملی، آیین و رسوم ملی. آداب و عادات که افراد یک ملت بدان پابندند. ، قربانیها. (ناظم الاطباء). رجوع به شعائر و شعاره شود