تجاوز کردن از حد و مرتبۀ خود و دور شدن از حق و اندازه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). از حد درگذشتن. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 161) (دهار) (از غیاث اللغات) ، ستم کردن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). جور کردن. (غیاث اللغات) (از اقرب الموارد). ظلم کردن بر کسی و دشواری نمودن بر وی. (ناظم الاطباء) ، دور رفتن ستور درچرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، غلو کردن در بهای چیزی. (از اقرب الموارد) ، سخت گفتن. (ناظم الاطباء). رجوع به شطوط شود، افراط کردن. (از اقرب الموارد)