معنی شصر - لغت نامه دهخدا
معنی شصر
- شصر
(تَ وَرْ رُ) - دورادور دوختن. (منتهی الارب) (از المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). دورادور دوختن جامه را و بخیه های گشاد زدن در آن. (از ناظم الاطباء) ، زدن گاو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شاخ زدن گاو. (از اقرب الموارد) ، نیزه زدن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، برجستن بسوی کسی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، خلیدن خار در بدن کسی، دوختن کنارهای شرم ماده شتر را به میله های خرد وقتی که زهدان آن پس از ولادت بیرون آمده باشد، چوب شصار در بینی ماده شتر در آوردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا