صدای به هم خوردن دو چیز. (یادداشت مؤلف). - شرق دست، آوایی که از خوردن کف دست به جایی آید، همچون: سینه زدن و غیره. ضرب شست: گاه بگشوده گریبان، روز تا شب سینه را در معابر از شرق دست گلگون می کنند. ملک الشعراء بهار. - ، کنایه از لیاقت و کفایت و حسن اداره و کاربری است: با این درآمد کم من این خانه را با شرق دست اداره می کنم. (لغات عامیانۀ جمال زاده). - شرق شرق یا شرق شرق، تکرار صوت خوردن چیزی به چیزی. رجوع به شرق شرق در ردیف خود شود. - شرق و شروق، اسم صوت است و صدای برخورد دو چیز با یکدیگر را می رساند. (فرهنگ لغات عامیانه). - شرقی و شروقی، ترکیبی است نظیر شرق و شروق، منتهی بیشتر در مورد بیان کیفیت و شدت کتک کاری و ضربه هایی نظیرسیلی و مانند آن بکار می رود. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)