ظاهراً اسم است از شد به معنی بستن عربی و معنی کمربند می دهد: شده والای گلگون در گلستان رخوت غیرت سنبل شمر این را و آن رشک سمن. نظام قاری (دیوان البسه ص 30). سیه گلیمی شده سفیدروئی بیت دو آیتند بهر دو خطی به می مسطور. نظام قاری (دیوان البسه ص 33). خواهرش شده و برادر او کمرست آن بکوه کرده قرار. نظام قاری (دیوان البسه ص 35). ، رشتۀ مروارید. سلکهای یاقوت و لاّلی که بر دور گریبان و چاک سینه آویزند. (غیاث اللغات) : طویله، شدۀ مروارید، رشتۀ مروارید. طویلۀ در: چون شدۀ خود را پریشان کردن... (دیوان البسۀ نظام قاری ص 131)