جدول جو
جدول جو

معنی شجب

شجب
(تَنْ)
هلاک کردن. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد) ، اندوهگین کردن. (از اقرب الموارد) (مصادراللغه زوزنی) ، هلاک شدن، اندوهگین شدن، گونۀ روی بگردیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، مشغول کردن. (از اقرب الموارد) ، بستن دهنۀ شیشه بوسیلۀ شجاب یعنی شیشه بند. (از اقرب الموارد) ، رفتن. (از ذیل اقرب الموارد) ، جذب کردن: یقال انک لتشجبنی عن حاجتی. (از اقرب الموارد) ، تیر زدن به پای آهو بطوری که نتواند برود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا