عمل شال پوش، درپیچیدن به شال، پوشیدن بشال، پارچۀ کلفتی که در زیر سلاح اسب میگذارند، (ناظم الاطباء)، این جای دیگر دیده نشد و غرابت دارد و محتمل است که مربوط به ترکیب شالپوش باشد، مطلق لباس فقرا اختیار کردن، (آنندراج)، جامۀ مردم فقیر پوشیدن، (از ناظم الاطباء)، گلیم پوشی، جامۀ سطبر و درشت پوشیدن: رقص صوفی فیض گردون را ز خود بس کردنست شالپوشی دشمنی با چرخ اطلس کردن است، اشرف (از آنندراج)، زهی شالپوشی که چون در لباس سخن کرد اطلس برآمد پلاس، ظهوری (از آنندراج)