چیزی که در مرتبۀ سوم واقع شود. (ناظم الاطباء) (از حاشیۀ برهان چ معین). ثالث. ثلاث. سوم. سیوم. سه ام: به دو چیز بر پا بشایدش بستن که زی اهل شیعت سیم نیست آنرا. ناصرخسرو. سیم چون شد بدهقان داد تختت وز آن تندی نشد شوریده بختت. نظامی. آن یکی باران و دیگر رخت و مال وآن سیم وافی است آن حسن الفعال. مولوی (مثنوی چ خاور ص 296). و رجوع به سوم شود