یاره و آن زیوری است که به هندی کنگن گویند. ج، اسوره. جج، اساوره. (آنندراج) (مهذب الاسماء). ج، اسوره. دست رنجن. (شرفنامۀ). یاره. (لغت نامۀ مقامات حریری) (منتهی الارب). دست آورنجن. (ترجمان القرآن) : بر اسب سعادت سواری و داری بدست اندرون از سعادت سوارا. دقیقی. وین بدان گوید باری من از این زر کنمی ماهرویان را از گوهر خلخال و سوار. فرخی. این بفرمودش که برسازد ز زر از سوار و طوق و خلخال و کمر. مولوی