جدول جو
جدول جو

معنی سوار

سوار
(سِ)
یاره و آن زیوری است که به هندی کنگن گویند. ج، اسوره. جج، اساوره. (آنندراج) (مهذب الاسماء). ج، اسوره. دست رنجن. (شرفنامۀ). یاره. (لغت نامۀ مقامات حریری) (منتهی الارب). دست آورنجن. (ترجمان القرآن) :
بر اسب سعادت سواری و داری
بدست اندرون از سعادت سوارا.
دقیقی.
وین بدان گوید باری من از این زر کنمی
ماهرویان را از گوهر خلخال و سوار.
فرخی.
این بفرمودش که برسازد ز زر
از سوار و طوق و خلخال و کمر.
مولوی
لغت نامه دهخدا