جمع واژۀ عربی کلمه ترکی سنجاق و سنجق به معنی علم و نشان و رایت و سوزن مانندی که بر یک سر آن گره دگمه مانندی باشد. (از ناظم الاطباء) : باز ندارد عنان و باز نماند تا نزند در یمن سناجق اقبال. منوچهری. که وقت طلوع برجها و شرف بطلایع اعلام و سناجق چون آسمان بکواکب آراسته گشته بود. (جهانگشای جوینی). رجوع به سنجق، سنجاق و سنجوق شود