معنی سمع - لغت نامه دهخدا
معنی سمع
- سمع
(سِ) - بچۀ گرگ از کفتار. (غیاث) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) ، بچۀ گرگ مطلق. (غیاث) ، ذکر نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نام نیکو. (مهذب الاسماء). یقال: ذهب سمعه فی الناس، رفت ذکر خیر او میان مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آنچه در گوش زند و شنیده شود، ذکر شنیده شده. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به سمع شود
لغت نامه دهخدا