افسانه گفتن. (برهان) (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (از آنندراج). افسانه کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، خواب نکردن بشب. (آنندراج) ، بیرون کردن چشم را یا شکستن آن را. (آنندراج) (منتهی الارب). کور کردن یا از حدقه برآوردن چشم را با میخ آهنین در آتش سرخ شده. (از اقرب الموارد) ، تنگ گردانیدن شیر را با آب. (آنندراج) (منتهی الارب) ، رها کردن تیر را. (از آنندراج) ، چریدن چاروا گیاه را، خوردن شراب را. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) ، میخ دوز کردن چیزی را و استوار نمودن آن را. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میخ آهنین بر جای زدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). میخ آهنین بر جای کوفتن. (برهان)