جدول جو
جدول جو

معنی سلخ

سلخ
(سَ لَ)
رشته ای که بر دوک باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، (س )
{{عربی، اسم مصدر}} در اصطلاح شعر این نوع سرقه چنان باشد که معنی و لفظ فراگیرد و ترکیب الفاظ آن بگرداند و بر وجهی دیگر ادا کند چنانکه رودکی گفته است:
هر که نامخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار.
ابوشکور از او برده و گفته:
مگر پیش بنشاندت روزگار
که به زو نیابی تو آموزگار.
رودکی گفته است:
ریش و سبلت همی خضاب کنی
خویشتن را همی عذاب کنی.
ابوطاهر خسروانی از او برده است و گفته:
عجب آیدمرا ز مردم پیر
که همی ریش را خضاب کند
بخضاب از اجل همی نرهد
خویشتن را همی عذاب کند.
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم صص 469- 470)
لغت نامه دهخدا