جدول جو
جدول جو

معنی سک

سک
(سِ)
سرکه. (رشیدی) (غیاث) (الفاظ الادویه). سرکه، سکبا مرکب از اوست که آش سرکه باشد. (برهان) :
چو با انگبین سک بوحدت نشست
بره کثرت خیل صفرا ببست.
ابوالعباس.
چرا بگذاشتی جام می و شیر
نهادی پیش خود جام سک و سیر.
(ویس و رامین).
ز راه آگه نبودم همچو گمراه
چو کرم سک ز طعم شهد ناگاه.
(ویس و رامین).
بهر سو سک ترش آرند و تیز
بریزند تازود گیرد گریز.
اسدی
لغت نامه دهخدا