معنی سفرکرده
- سفرکرده (دَ / دِ)
- مسافر. که به سفر رفته است:
کاروان شکر از مصر به شیراز آمد
اگر آن یار سفرکرده ما بازآمد.
سعدی.
جهاندیده و دانش افروخته
سفرکرده و صحبت آموخته.
سعدی.
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا بسلامت دارش.
حافظ.
نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت.
حافظ
