جدول جو
جدول جو

معنی سعد

سعد
(سَ)
ابن حسن بن سلیمان ابومحمد ثوراتی حرانی نحوی. ادیب شاعر و بشام و عراق رفت و در بغداد سکونت جست در آنجا از ابن منصور علم آموخت و در نحو عارف و در نظم و نثر نیکو شعر میگفت. وی بسال 580 درگذشت. (معجم الادباء ج 4 ص 230). رجوع به روضات ص 113 شود
میرعلیشیر آرد مولانا سعد طبعی خوب متصرف دارد وخیال انگیز است مثل کمال و این مطلع زیبا از اوست:
برگ گل نیست که افتاده بطرف چمنست
پنبۀ داغ دل بلبل خونین کفن است.
(مجالس النفایس ص 259)
لغت نامه دهخدا