معنی سرفتنه
- سرفتنه (سَ فِ نَ / نِ)
- سرغوغا. (ناظم الاطباء). مهتر آشوبگران. کسی که درفتنه گری و آشوب از همه پیش افتاده است:
شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای
چشم بد دور که سرف تنه خوبان شده ای.
صائب.
شهری است پر ز فتنه و سرفتنه یار من
وه چون کنم به ف تنه شهری است کار من.
مغول عبدالوهاب
