جدول جو
جدول جو

معنی سرشوی

سرشوی
(سَ)
آنکه سر را بشوید. شویندۀ سر، سرتراش. (برهان) (رشیدی) (انجمن آرا) :
خاک بر سر شاعری را کاشکی
بودمی سرشوی یا نه پای باف.
شمس فخری (از انجمن آرا).
، حجام. (برهان) (انجمن آرا) ، نوعی از گل که بدان سر شویند و گل سرشوی گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا