معنی سردمهر
- سردمهر (سَ مِ)
- بی محبت. بی رحم. (آنندراج) (غیاث) :
نمودند کآن رومی خوبچهر
چه بد دید از آن زنگی سردمهر.
نظامی.
مظفر گشت خصم سردمهرش
علم بشکست ز آسیب سپهرش.
میرخسرو (از آنندراج).
ننالم چرا از سلوک سپهر
که گرمی ندیدم از این سردمهر.
ملاطغرا (از آنندراج)
