دراز ادیم دوختن. (منتهی الارب). دوختن چرم را. سراد. (از اقرب الموارد). رجوع به مصدر مزبور شود. مشک دوختن. (تاج المصادر بیهقی) ، سوراخ کردن. (منتهی الارب). سوراخ کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، زره بافتن. (منتهی الارب). زره پیوستن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). بافتن زره. (از اقرب الموارد) : ان اعمل سابغات و قدرفی السرد و اعملوا صالحاً انی بما تعملون بصیر. (قرآن 11/34) ، سخن نیکو راندن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ، پی هم نقل کردن حدیث را. (منتهی الارب). سرد حدیث و قرائت، نیک کردن سیاق حدیث و قرائت و پیاپی آوردن آنها را، سرد قرآن، به شتاب و سرعت خواندن آن را. (از اقرب الموارد) ، پی هم داشتن روزه را. (منتهی الارب) (آنندراج).
پیاپی روزه گرفتن. (از اقرب الموارد). و رجوع به سرد شود، بیختن و غربال کردن دانه. (دزی ج 1 ص 647)