جدول جو
جدول جو

معنی سرب

سرب
(سَ)
ستور. (منتهی الارب). شتر و هر چرنده. (محیط المحیط) ، چرندگان. (منتهی الارب) (آنندراج) ، راه. (منتهی الارب) (آنندراج) (محیط المحیط) ، درز. (منتهی الارب) ، جانب و سوی. (منتهی الارب) (آنندراج). وجهه. (محیط المحیط) ، سینه. (محیط المحیط) ، گویند: اذهب فلاانده سربک، ای لااردّ، مرا حاجتی در تو نیست. در جاهلیت بجای صیغۀ طلاق گفتندی: اذهبی فلاانده سربک. (منتهی الارب) (محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا