چوب دراز در زیر سنگ آتش زنه کردن تا آتش بگیرد، چوب نهادن در میان آتش زنه. (منتهی الارب). چوب را در طرف سنگ آتش زنه گذاشتن تا بدان آتش گیرد، و آن هنگامی است که میان تهی باشد، گویند: ’سر زندک فانه اسر’، ای اجوف. (اقرب الموارد) ، شادباد گفتن کسی را. (منتهی الارب) : سر فلاناً سراً، حیاه بالمسره. (اقرب الموارد) ، ناف بریدن کودک را. (منتهی الارب). ناف کودک بریدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد) ، سرنیزه زدن بر ناف. (منتهی الارب). بر ناف زخم زدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد) ، بیمار ناف گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)